لئو ویدریچ: تحقیقات جدید این ایده را تایید می‌کنند که هوش انسان میزان و مقدار ثابتی ندارد و می‌توان تقویت‌اش کرد
وقتی هفت ساله بودم و در حومه اتریش زندگی می‌کردم، همچون نود درصد پسرهای هم سن وسالم در کشورم فقط یک آرزو داشتم و آن اینکه می‌خواستم درآینده یک بازیکن درجه یک فوتبال شوم. فوتبال معادل فوتبال آمریکایی یا هاکی در ورزش کاناداست. فوتبال تنها کاری بود که من در ده سال بعدی زندگیم انجام دادم. من به مدرسه فوتبال رفتم و برای تیم‌های بزرگ‌‌تر بازی کردم. بعد وقتی مصدوم شدم و نسبت به توانایی‌هایم تردید پیدا کردم، آن را رها کردم و به یک مدرسه عادی رفتم. وقتی دوباره تلاش کردم تا درعرصه دیگری به اوج برسم، درلحظه شروع به خودم گفتم که یک چیز اتفاق نمی‌افتد: شخصیت، هوش و استعداد یا هرخصوصیت فردی من نیست که درمورد شکست یا موفقیت من تعیین‌کننده خواهد بود. به همه ما گفته شده که هوش، استعداد، شخصیت و توانایی‌های ذهنی و استعداد زبانی چیزهایی هستند که از بدو تولد درما وجود داشته‌اند. اما هیچ یک از این‌ها قطعی نیستند و تحقیقات اخیر دلیل این امر را مشخص کرده‌اند.
هوش ذاتی نیست
وقتی لوئیز ترمن درسال ۱۹۱۶ تست آی‌کیو را اختراع کرد، فکر نمی‌کرد که روی افکار خیلی از نسل‌های بعدی خود تاثیر قابل توجهی بگذارد. یک پیام اصلی و مهم این تست این بود: شما با سطح مشخصی از هوش به دنیا آمده‌اید که در بقیه زندگی شما به همان شکل می‌ماند. طی دهه‌های گذشته، دانشمندان اندکی درمورد این قضیه تحقیق کردند. کارول دیوک از محققان استنفورد یکی از افرادی بود که دراین رابطه مطالعه کرد. او چهارصد دانش آموز کلاس هفتم را برگزید و آنها را به دو دسته تقسیم کرد. به هریک از آنها یک پازل ساده داد تا آن را کامل کنند. یکی از گروه‌ها بعد از تکمیل پازل به دلیل هوش ذاتی خود مورد تقدیر قرارگرفت و به آنها گفته شد که درتکمیل پازل باهوش هستند و به گروه دیگر گفته شد که برای کامل‌کردن این پازل سخت کار کرده‌اند. بعد به هربچه امکان انتخاب یک پازل داده شد و معلمان گفتند که پازل‌های انتخاب شده، چه سخت وچه آسان به هرحال تجربه خوبی برای یادگیری بودند. نتیجه این بود: بیش از نیمی از کودکان به دلیل هوش ذاتی خود برای انتخاب یک پازل ساده مورد تشویق قرارگرفتند و ۹۰ درصد بچه‌ها به دلیل سخت کار کردن و انتخاب یک پازل سخت تشویق شدند. معنای کار دویک این بود: شما می‌توانید به خودتان یاد بدهید تا باهوش‌‌تر شوید.
سلول‌های مغز و ژن ما چگونه می‌توانند تغییر کنند
دیوید شنک در کتابش تحت عنوان «نبوغ درهمه ما» یکی دیگر از افرادی است که تاکید دارد هوش ذاتی نیست؛ بلکه اکتسابی است. او درمورد ژن‌های ما می‌گوید: «ژن‌ها به طور مداوم از سوی تحریکات محیطی، تغذیه، هورمون‌ها، تحریک اعصاب و ژن‌های دیگر درحال فعال شدن و غیرفعال شدن هستند.» شنک تاکید دارد که ژن‌ها مشخص شده و قطعی نیستند و مثل هوش ما می‌توانند به مرور زمان توسعه یابند. دکتر فالکنر هم اخیرا این موضوع را ثابت کرده و در مورد این‌که چگونه سلول‌های مغزی به مرور زمان تغییر می‌کنند کشف بزرگی کرده است: «این تحقیق این باور را که ژنتیک سلول‌های مغزی ما درکل زندگی ثابت می‌مانند، تغییر داده و اطلاعات زیادی درمورد اینکه مغز ما چگونه کار می‌کند دراختیارمان می‌گذارد» فالکنر می‌گوید: «اینکه سلول‌های مغزی ما چگونه تغییر می‌کنند هنوز به طور ۱۰۰ درصد مشخص نیست. بعضی از تئوری‌ها می‌گویند که عناصرسلولی بالایی برای انتقال اطلاعات بیشتر نازک‌‌تر می‌شوند و دیگران معتقدند که سلول‌ها همگی باهم تغییر می‌کنند.» سوال اصلی این‌جاست: چه کار می‌توانیم بکنیم تا باهوش‌‌تر شویم؟ جواب ساده‌ای که شنک و دیوک می‌دهند، اراده و اصرار است. اراده بی‌پایان ما را باهوش‌‌تر کرده و مغز ما را بیشتر به کار واداشته و به موفقیت ما کمک می‌کند. اراده و پافشاری چیزی است که ما باید روی آن تمرکز کنیم. دراینجا سه مورد از بهترین راه‌های موجود برای این‌که درهرچیزی مصمم‌‌تر شویم، مطرح شده‌اند:
۱-    هنر عادت: کلید اصلی برای اراده این است که آن را به عادت تبدیل کنید. خیلی از تحقیقات درمورد شکل‌گیری عادت توضیح می‌دهند که می‌توانید مثل یک عضله به آن نگاه کنید که برای قوی‌‌تر شدن، به تمرین نیاز دارد. بی‌جی فاگ از محققان استنفورد شیوه عادت‌های خیلی کوچک را توسعه داد و دقیقا به این موضوع رسید. شروع کنید هر روز کاری را برای مدتی کمتر از ۶۰ ثانیه انجام دهید. به تدریج، چنین چیزی به یک عادت تبدیل خواهد شد و مغز و رفتار شما را تغییر خواهد داد.
۲-    درصد فکر: با خودتان بگویید که می‌خواهید ۱۰مشتری برای سوددهی بیزینس خود پیدا کنید. اگر شما برای ده جلسه برنامه‌ریزی کنید که ۱۰مشتری پیدا کنید، اولین موردی که که با توافق همراه نباشد به این معنا خواهد بود که شما شکست خورده‌اید. درصد فکر به شما کمک می‌کند تا بفهمید (با هرچیزی که می‌خواهید موفق شوید) چند درصد احتیاج به موفقیت دارید.
۳-    روی عادت‌های‌تان کار کنید: آخرین شیوه برای اینکه اراده خود را به منظور تغییر مغزتان بالا ببرید، کار کردن روی عادت‌های‌تان است. اگر چیزی شما را نسبت به انجام این کار ترغیب نکرده، شاید اینکه چنین چیزی شما را باهوش‌‌تر می‌کند، سبب انجام این کار شد. چارلز داهیگ درکتاب قدرت عادت‌ها فاش کرده است که برنامه‌ریزی و وکارکردن روی این عادت با هرنوع عادت دیگری فرق دارد و این عادت می‌تواند درکناردیگر عادت‌ها شما را به آنچه می‌خواهید برساند. من به این نتیجه رسیده‌ام که هوش چیزی است که که ما می‌توانیم در هرزمان با مقدار مشخصی از تلاش و اراده تغییر دهیم و می‌خواهم بدانم آیا علم هم ما را به چنین چیزی می‌رساند یا نه.