قرن‌ هاست که از تکنیک‌های مدیتیشن و تجسم‌سازی استفاده می‌شود اما با اینحال هیچکس واقعاً نمی‌داند این فرایند چرا و چطور عمل می‌کند. اما اینها در حال تغییر هستند. دلایل علمی که در پس پدیده متافیزیک وجود دارد، با رشد درک ما از دنیای فیزیک کوانتوم آشکار می‌شود.

 نهادهای درون ‌اتمی که بینهایت کوچکتر از دنیای اتم‌هاست، مثل الکترون‌ها، پروتون‌ها و تعداد بیشماری از سایر اجسام در کوانتوم، ذات و ماهیت جهان فیزیکی را می‌سازد.

با اینکه بیشتر ما ممکن است تصور کنیم ذرات کوچک درون اتم اشیائی بی‌جان هستند، اصل اساسی فیزیک کوانتوم  این است که ما قادر نیستیم جهان درون‌ اتمی را  بدون ایجاد اختلال در آن مشاهده کنیم. به ‌عبارت دیگر، ذرات درون‌ اتمی به کسانیکه نگاهشان می‌کنند واکنش می‌دهند.

به همان اندازه که این جمله ممکن است به نظرتان عجیب برسد، دانشمندان بارها و بارها ثابت کرده‌اند که اگر در کوانتوم آزمایشی انجام دهید و آن فرایند را نگاه نکنید، یک نتیجه می‌گیرید. اما اگر فرایند را نگاه کنید، یک نتیجه کاملاً متفاوت بدست می آید.

اگر هر اتمی در جهان که از ذرات درون ‌اتمی تشکیل شده‌اند اینطور واکنش دهد، این واقعیت می‌تواند تاثیرات شگرفی بر زندگی ما داشته باشد. این یعنی به هر کجا که توجهتان را بگذارید، می‌توانید در سطح درون‌ اتمی، که پایه اصلی جهان است، تغییر ایجاد کنید. این دست خود شماست که انتخاب کنید چه چیز را مشاهده کنید و توجهتان را کجا بگذارید. اما وقتی اینکار را کردید، عمل مشاهده شما آنچه که در واقعیت فیزیکیتان اتفاق می‌افتد را تغییر می‌دهد.

این حقیقت را با انرژی خلاقانه نامحدود که در هرکدام از ما نهفته است— و می‌توان با تجسم ‌فکری آنرا تحت کنترل درآورید-- ترکیب کنید و آنوقت قدرت بیکران خود برای خلق زندگی که دوست دارید را خواهید دید.

یک نمونه جدید از طرز عملکرد این پدیده در زندگی خود من زمانی است که به خاطر درد مداومی که در پایم بود پیش دکتر رفتم. دکتر متوجه شد که دلیل این درد ترک کوچکی است که موقع عملی که شش ماه پیش برای رفع پیچ‌ خوردگی پایم انجام داده بود، ایجاد شده است. دکتر به من یاد داد که چطور از یک ابزار مخصوص برای التیام یافتن استخوان پایم استفاده کنم—ابزاری که قیمت بسیار بالایی داشت و باید مستقیماً از تولیدکننده آنرا خریداری می‌کردم.

با تکیه بر درک خودم از تجسم‌ فکری و دنیای فیزیک کوانتوم، به خودم گفتم که این موقعیت مشکل چندان شگرفی نیست. همان لحظه استخوان پایم را در ذهنم طوری تجسم کردم که به هم جوش خورده است. خیلی دقت کردم که روی نتیجه نهایی تمرکز کنم نه فرایند عملی که من را به نتیجه می‌رساند. در واقع، تجسم‌ فکری من هیچ جزئیات یا اطلاعاتی درمورد اینکه برای التیام یافتن پایم چه کارهایی باید بکنم را شامل نمی‌شد. توجهم را فقط روی آنچه که می‌خواستم متمرکز کردم—یعنی استخوان سالم پا—نه روی طریقه بهبود یافتن آن. در استفاده از آن تجسم‌سازی، به واقعیتم دستور دادم که تغییر کند. حالا باید منتظر می‌ماندم تا ببینم واقعیت جدید چطور ایجاد می‌شد.

طی چند ساعت دوستی را دیدم و در مورد ترک پایم با او حرف زدم و در مورد توصیه دکتر در مورد خرید آن ابزار هم به او گفتم. دوستم لبخندی زد و گفت، "می‌توانی ابزار من را بگیری." معلوم شد که دقیقاً همان ابزاری که من می خواستم را دارد و برای بهبود یافتن از جراحی گردنی که انجام داده بود از آن استفاده می‌کرده است. او ابزار را به من داد و دستورالعمل استفاده از آن را هم برایم توضیح داد. این ابزار نه تنها هیچ هزینه‌ای برایم ایجاد نکرد حتی لازم نبود که برای خرید آن آنهمه راه تا کارخانه‌اش بروم. ابزار حاضر و آماده به من داده شده بود.

شاید این به نظر بعضی‌ها یک تصادف باشد اما باور من این است که حرکت ذرات درون ‌اتمی در دنیای کوانتوم با قدرت تجسم‌سازی من ادغام شده و این‌ دو مسئول رسیدن به این نتیجه بوده‌اند. با قرار دادن تمرکزم روی بهبود یافتن پایم، کل دنیای من در سطح درون‌ اتمی تغییر یافته و به یک واقعیت تازه تبدیل شد، واقعیتی که راه دست یافتن به یک پای سالم را شامل می‌شد.

در واقع، طبق باور فیزیک ‌دانان کوانتوم، این توجه و تمرکز ماست که باعث می‌شود، نهادهای درون‌ اتمی در پارادوکسی که دوگانگی موج/ذره نامیده می‌شود، خود را تغییر دهند. آزمایشات نشان داده است که این قدرت مشاهده ماست که بر نتیجه آزمایش اثر می‌گذارد. استفاده از فیزیک ‌دانان با استفاده از الکترون‌ها و یک صفحه در یک آزمایش ثابت کردند که وقتی دانشمند آزمایش را نظاره می‌کند، یک نتیجه می‌گیرد و زمانیکه آن عمل مشاهده نشود، نتیجه کاملاً متفاوت خواهد شد. ریچارد فینمان (Richard Feynman) درمورد این پدیده می‌گوید، "باید اینطور نتیجه‌گیری کنیم که وقتی به الکترون‌ها نگاه می کنیم، توزیع آنها روی صفحه متفاوت با زمانی خواهد شد که به آنها نگاه نمی‌کنیم."

با استفاده از نتایج آزمایشات علمی بعنوان الگوی زندگی، به این ایده خواهیم رسیم که با توجه و تمرکز روی کاری می‌توانید آن را به واقعیت تبدیل کنید. اگر چیزی که می‌خواهیم را تجسم کنید—واقعاً روی آن تمرکز کنید—در زندگیتان دیده می‌شود.

یاد گرفتن درمورد آن آزمایشات کوانتوم یک موقعیت واقعی متعلق به خیلی سال قبل که دوستانم سارا و محسن می‌خواستند یک خانه نو بخرند را به یادم آورد. آنها نگران بودند که نتوانند وام بگیرند چون محسن مجبور بود هنوز برای نفقه همسر قبلی‌اش پول بپردازد و این مسئله درآمد آنها را پایین آورده بود. علاوه بر این، از اعتبار کارت اعتباری محسن طی طلاقش کم شده بود. با وجود همه اینها هر دو آنها واقعاً می‌خواستند که صاحب‌خانه شوند بخاطر همین ترس‌هایشان را کنار گذاشتند و مکان دلخواهشان را پیدا کردند. یک خانه کوچک اما دلچسب با شومینه و سه پنجره سقفی. پشت پنجره منظره بسیار زیبایی از جنگل دیده می‌شد. محسن و سارا عاشق آن خانه شدند و پیشنهاد دادند و پیشنهادشان هم فوراً پذیرفته شد.

سارا تجسم کرده بود که باوجود همه نگرانی‌هایشان برای گرفتن وام، خانه‌ای داشته باشند.

برخلاف قضاوت بهتر سارا، محسن همه اطلاعات نفقه را طی روند درخواست خط زد که فکر می‌کرد توجیه شده است. او فکر می‌کرد به اندازه کافی درآمد دارند که همه قبوض را بپردازند و با گرفتن این وام به کسی صدمه نمی‌زنند.

بعد محسن درخواست گزارش کارت اعتباری داد و متوجه شد که در پرداخت وامی که با همسر سابق خود گرفته بودند، قصور داشته‌اند و اگر این در گزارش کارت اعتباری ظاهر می‌شد می‌توانست پرداخت نفقه را زیر سوال برده و قرارداد خانه را منتفی کند.

سارا باوجود این مشکلات تجسم‌فکری خود را ادامه داد. در تصویرسازی او هیچوقت حرفی از گرو، گزارش اعتبار، نفقه یا هرکدام ازاین مشکلات به میان نمی‌آمد. تصویر او همیشه یکسان بود—هر دو آنها به خوبی و خوشی تا آخر عمر در آن خانه با هم زندگی می‌کردند.

یک روز صبح زود از آژانس مسکن با آنها تماس گرفته شد. یک خبر عالی برای آنها داشتند! به آنها گفته شد که تقاضای وامشان پذیرفته شده و خانه به آنها تعلق پیدا کرده است.

یک هفته بعد بود که فهمیدند واقعاً چه شده است. شرکت وام از همان گزارش کارت ‌اعتباری بعنوان اعتبار اولیه استفاده کرده بود و قصور محسن برای پرداخت وام هم در آن قید شده بود اما وام یک وام فردی معرفی شده بود که فقط به محسن تعلق داشت نه محسن و همسر سابقش. این یک تغییر در سیستم کامپیوتری بوده که امکا نداشته بدون اینکه کسی در اطلاعات دستکاری کند اتفاق افتاده باشد. نه محسن نه سارا هیچکدام هم با سازمان گزارش اعتبار تماس نگرفته بودند.

سه ماه بعد که به خانه جدیدشان نقل مکان کردند، محسن با همسر سابقش صحبتی داشت که به او گفت همه این مدت کار می‌کرده است که باعث شده نفقه او به صفر برسد. سارا باور داشت که با تجسم‌فکری خود بود که توانسته بود به هدفشان برسد. رمز کار این است که اسیر جزئیات کار نشوید و اجازه هم ندهید که ترس‌ها بر شما غلبه کنند. فقط به رویایی که در ذهن دارید فکر کنید و خواهید دید که دنیای درون ‌اتمی به آن واکنش می‌دهند.

  مردمان

  هاوژین قربانی

  خانواده، فرزندان، روابط همسران | اطلاعات عمومی و جالب و خواندنی | داستان‌های کوتاه و خواندنی

  قدرت | بیکران | | هنر | و | علم | تجسم | ‌فکری