چهره مردی را در نظر بگیرید که شدیداً عصبانی و بر افروخته است، داد و فریاد می‌زند، پرخاش می‌کند و با چشمانی از حدقه بیرون زده به اطرافیان نگاه می‌کند!
به نظرتان این فرد با این شدت عصبانیت با خود چه می‌کند؟ آیا از این پس کسی هست که خواهان ارتباط با او باشد؟ آیا او در شغل و موقعیت خود همچنان دارای ارزش است؟
ببینیم تحقیقات به این سئوال‌‌‌ها چگونه پاسخ می‌دهند.
لاریزا تیدنز، نویسنده و پرفسور مدرسه تجارت استتفورد قبلاً دریافته بود افرادی که دارای مقام و رتبه اجتماعی بالا هستند بیشتر عصبانی می‌شوند. به نظر وی مشاهده افراد عصبانی این تصور را در ذهن به وجود می‌آورد که این‌گونه افراد با بروز عصبانیت به شخصیت اجتماعی خود لطمه می‌زنند ولی نتیجه تحقیقات او عکس این نتیجه‌گیری را نشان داد.
او از کارمندان یک شرکت نرم‌افزاری درخواست کرد تا رتبه‌ای برای همکاران خود تعیین کرده و به دنبال آن نحوه بیان احساسات آنها را توضیح دهند و در نهایت بنویسند که از شخصیت آن همکاران چه چیزهائی را آموخته‌اند. نتیجه تحقیق عجیب بود، فردی که بالاترین رتبه را به دست آورده بود، همان فرد بسیار عصبانی بود که دیگران پرهیز از خشونت را از او آموخته بودند!
در ادامه این تحقیقات تیدنز از دو گروه از دانشجویان کارشناسی ارشد خواست تا به فیلم مصاحبه‌ای که در آن دو کارمند اخراجی به ذکر جزئیات اخراج خود از محل کارشان می‌پرداختند، نگاه کنند، یک نفرشان می‌گفت که او در محیط کار مرتباً پرخاش می‌کرده است و دیگری مدعی بود که خودش مقصر بوده، زیرا نتوانسته با قاطعیت و اقتدار آن شغل را حفظ کند. شرکت‌کنندگان در این آزمون معتقد بودند که فرد عصبانی، لایق و سزاوار پست بهتر و دریافت حقوق بیشتری بوده است.
محققان اعلام می‌کنند که مردم برخلاف احساسات واقعی‌شان که فرد عصبانی و خشن را نمی‌پسندند و هرگز خواهان داشتن ارتباط با او نیستند، در هنگام تصمیم‌گیری و اعلام رأی به گونه‌ای دیگر عمل می‌کنند و همین تفاوت در باور و عمل‌شان است که روز به روز عرصه تاخت و تاز برای افراد عصبانی و خشن را باز و بازتر می‌کند تا جائی که این امر به خودشان و حتی دیگران مشتبه می‌شود که عصبانی بودن و داشتن چاشنی خشونت در کارها عامل پیشرفت و ترقی آنها است. محققان می‌گویند مردم معمولاً در اعلام رؤی و نظرشان از یک سری باورها و حتی تعصباتی پیروی می‌کنند که خودشان نیز به آنها آگاه نیستند و اکثراً هم این باورها و تعصبات واقعیت ندارند. برای مثال شاید داشتن پدر بزرگی عصبانی و حساب بردن همهٔ اعضاء فامیل از او در نزد کودکی که امروز در یک موقعیت اجتماعی مؤثر قرار دارد، امتیازی محسوب شده باشد و این امتیاز و برجستگی پوشالی زمان کودکی که بسیار سطحی و بی اساس بوده است به مرور زمان تبدیل به یک اصل برای فرد شود. آن‌طور که بعدها با وجود آگاهی بر مضرات و تخریب‌های عصبانیت و خشونت باز هم ناخودآگاه آن‌را می‌پسندد. در واقع به عدم آگاهی بر تعصبات و باروهای نادرست خود رأی می‌دهد و نه به فرد خشن و عصبانی.
محققان اعلام می‌کنند که تعداد افراد خشن و عصبانی در پست‌های مهم و بزرگ، نشان‌دهنده میزان عدم آگاهی سایرین بر باورهای متعصبانه‌شان است و دقیقاً مدیران خشن از همین روزنه یعنی غفلت زیردستان سود می‌جویند و همچنان بر مسند خویش باقی می‌مانند.
حالا شما بگوئید، مقصر واقعی کیست؟ مدیر خشن یا کارمندان ناآگاه؟!

  فصلنامه علم موفقیت

  Elnur Naghinezhad

  فنون موفقیت شغلی و اجتماعی برای همه | مهارت‌های ضروری مدیران | فنون موفقیت تحصیلی و اجتماعی

  موفقیت | خوشحالی | زندگی شاد | پیشرفت