کن بلانچارد، که میلیون‌ها جلد از کتاب‌هایش از جمله کتاب پرفروش «مدیر یک دقیقه‌ای»، به فروش رفته است، یکی از مطرح‌ترین نویسنده‌های حوزه‌ی کسب‌وکار در دنیا است. بلانچارد با همکاری با مارک میلر که خود مدیر یک شرکت است، در سال 2009 کتاب «راز» را خلق کردند. آخرین همکاری آن‌ها، کتاب «رهبران بزرگ رشد می‌کنند»، یک حکایت آموزنده است که توضیح می‌دهد چرا رهبران باید همواره به رشد ادامه دهند.

 
این کتاب که به زبان بسیار ساده و روان نوشته شده است. یک داستان کوتاه در مورد کسب‌وکار است که به صورت موجز و مستقیم پیامی در مورد بهبود شخصی در بر دارد. بلانچارد و میلر در مورد ملزومات یک «رهبری خدمت‌گزار» بحث می‌کنند و خوانندگان را تشویق می‌کنند که درک شخصی و حرفه‌ای خود را گسترش دهند.
 
 
به دنبال رهبری 
جف براون یک رهبر کامل و تربیت شده بود، یک «رهبر خدمتگذار» به تمام معنا بود. کسی که برای خدمت به دیگران رهبری می‌کند. او به مردم در تمام جنبه‌های زندگی کمک می‌کرد و فوق‌العاده تأثیرگذار بود. هر کسی که جف را می‌شناخت او را تحسین می‌کرد. با اینکه نسبتاً جوان بود و نسبت به سبک زندگی و خورد و خوراک با درایت عمل می‌کرد و همیشه در بهترین وضیعت فیزیکی خود قرار داشت، اما بر اثر حمله‌ی قلبی فوت کرد. هیچ کس دیگری به اندازه‌ی تنها پسرش، بلیک، این جای خالی را احساس نکرد. بلیک در شرف فارغ‌التحصیلی در رشته‌ی مدیریت بازرگانی بود و با جاه‌طلبی به دنبال اولین شغلش بود. او نمی‌توانست آخرین حرف‌های پدرش را فراموش کند که به او گفت: تو می‌توانی یک رهبر باشی.
بلیک هرگز خود را به چشم یک رهبر بالقوه ندیده بود، بنابراین حرف‌های پدرش در ذهنش باقی ماند، چون پدرش هرگز حرفی را بدون دلیل نمی‌زد. بلیک با خود عهد بست که معنی رهبری را کشف کند و اینکه چگونه می‌تواند معنی آن را در زندگی به کار بگیرد.
 
 
دِبی عزیز
جف براون، خانم دبی بریوستر را در این راه هدایت کرده بود. او به بلیک گفت که هر موقع به کمکش نیاز داشت با او تماس بگیرد. بلیک او را پیدا کرد. دِبی زمانی که قرار ملاقات با بلیک را پذیرفت به او گفت: پدرت آن قدر زندگی من را تغییر داد که افتخاری خواهد بود بتوانم به تو در هر زمینه‌ای که می‌توانم، کمک کنم.
بلیک از اینکه می‌شنید که دبی چقدر راجع به او و زندگی‌اش می‌داند شگفت‌زده شده بود. دبی توضیح داد که جف آن قدر بلیک را دوست داشت که همیشه پیش همکاران از او تعریف می‌کرده است. دبی توضیح داد، این صمیمیت یکی از ویژگی‌هایی بود که از جف، یک رهبر بزرگ می‌ساخت.
 
بلیک اقرار کرد: گیج شده‌ام، فکر می‌کردم رهبری باید در مورد مسائل رهبری باشد. دبی خندید و یادآور شد که جف به شدت معتقد به گروه‌های کاری قوی و متحدی بود که «در همه مسایل، با هم زندگی کنند.» اعضای گروه‌های کاری جف همواره مهم‌ترین جزئیات زندگی خود را با همدیگر در میان می‌گذاشتند. برای جف هیچ‌چیز مهم‌تر از پسرش نبود.
 
بلیک مجذوب درس‌های رهبری دبی شده بود. دبی به بلیک گفت که تقریباً هرچه که در مورد رهبری می‌داند را جف به او یاد داده است و قبل از اینکه جف زیر پر و بال او را بگیرد، گروهی که او هدایت آن را بر عهده داشت، از لحاظ بهره‌وری بدترین بخش شرکت بود. تحت آموزش‌های جف، دبی گروهش را به یکی از بهترین گروه‌های شرکت تبدیل کرد. سرانجام، سازمان دبی را به مسئول ارتقا رهبری و بعد به سرپرست همه‌ی عملیات گماشت.
 
من، یک رهبر باشم؟
درحالی‌که دبی جزئیات سوابق خود را تعریف می‌کرد، بلیک هم مؤدبانه گوش می‌داد. وقتی دبی صحبت‌هایش را تمام کرد، بلیک به او گفت که آن قدر که پدرش مطمئن بود که او توانایی رهبر شدن را دارد، در مورد خودش مطمئن نیست. در سن 22 سالگی بلیک هیچ ایده‌ا‌ی در مورد اینکه چگونه باید کسی را رهبری کند نداشت.
 
دبی به بلیک گفت که بسیاری از مردم مفهوم رهبری را درک نمی‌کنند. آن‌ها فرض می‌کنند که رهبران همیشه مدیران ارشد، ژنرال یا مدیران اجرایی هستند. در عمل، رهبر کسی به مثال والدین، فامیل، دوست یا معلم است که تأثیری در زندگی دیگر مردم دارد. دبی، بلیک را خاطرجمع ساخت که «همه‌ی ما فرصت رهبر بودن را داریم.»
 
صحبت‌های دبی، برای بلیک روشنگر بود. بلیک دریافت که می‌تواند یک رهبر شود، اما اول از همه تمرکزش روی پیدا کردن یک شغل خوب بود. دبی به بلیک توصیه کرد که به دنبال شرکتی باشد که با ارزش‌هایش منطبق باشد.
 
او به یک شغل خوب و ماندگار، و مدیری که بر روی آینده‌اش سرمایه‌گذاری کند، نیاز داشت. دبی توضیح داد که بلیک با یک انتخاب سخت و مهم روبرو است: اینکه آیا می‌خواست در آن شرکتی که استخدام می‌شود یک رهبر باشد، یا اینکه می‌خواست صرفاً کارمندی باشد که در کاری به عنوان یک شخص ساده همکاری کند، نه به عنوان یک رهبر؟
 
 
ماجرای پیدا کردن شغل
دبی به بلیک گوشزد کرد که به دنبال مقام رهبری یک سازمان نباشد مگر آنکه حاضر باشد به دیگران خدمت کند. دبی فراموش‌نشدنی‌ترین درس رهبری جف را تکرار کرد: «رهبران بزرگ خدمت می‌کنند.» دبی همچنین توضیح داد که رهبران بزرگ همواره باید آماده‌ی رشد و دنبال کردن چهار پند- شناخت کسب کنید،با دیگران در ارتباط باشید،دنیای خود را گسترش دهید،حکیم باشید- باشند. اما قبل از اینکه بلیک بتواند کسی را رهبری کند، به یک شغل خوب نیاز داشت.
دبی افرادی را معرفی کرد که بلیک می‌توانست برای پیدا کردن شغل از آن‌ها کمک بگیرد و شرکت‌های برتری که می‌توانستند برای بلیک ایده‌آل باشند را فهرست کرد.
بلیک با سه شرکت مصاحبه‌ی کاری انجام داد. یکی از آن‌ها فوراً شغلی به او پیشنهاد داد، شرکت دیگر، داینستار، قرار مصاحبه‌ی دیگری با او ترتیب داد. بلیک از دبی پرسید که آیا ممکن است این نشانه‌ی این باشد که داینستار یک سازمان ضعیف است که نمی‌تواند به درستی تصمیم بگیرد.
 
تصمیمات مردم
دبی توضیح داد که مهم‌ترین تصمیمات رهبران در مورد افرادی است که می‌خواهند استخدام کنند. هر سازمان مسئولیت‌پذیری با متقاضیان کار چندین مصاحبه ترتیب می‌دهد. بلیک به هر کدام از این شرکت‌ها هم که می‌پیوست، می‌دانست که می‌خواهد یک رهبر باشد و به عنوان یک رهبر بالقوه رشد کند.
 
دبی به بلیک گفت که برای رهبر شدن و برای داشتن ظرفیت رهبری، باید دو جنبه‌ی بسیار مهم رهبری را درک می‌کرد: چشم انداز یا جهت حرکت، یعنی دانستن اینکه پیروان خود را به چه سمتی می‌خواهد هدایت کند و اجرا کردن، که شامل این است که چگونه می‌خواهد به مقصد خود برسد. مفهوم «رهبری خدمتگذار» در جنبه‌ی دوم وارد کار می‌شود. رهبران خدمت‌گزار پیروان خود را کمک می‌کنند تا هر یک به اهداف مربوط به خود برسند تا بتوانند در نهایت به اهداف نهایی که رهبر برای سازمان در نظر گرفته برسند.
 
یافتن شغل
در مصاحبه‌ی بعدی با شرکت داینستار، او آلن اسمیت، مدیر شرکت را ملاقات کرد. بلیک از اینکه رهبر یک شرکت بیلیون دلاری با یک متقاضی کار ملاقات کند متعجب شده بود. سرپرست منابع انسانی شرکت توضیح داد که آقای اسمیت باور دارد که تصمیمات شرکت در مورد استخدام افراد جدید، مهم‌ترین تصمیماتی است که شرکت می‌گیرد. در حین جلسه با آقای اسمیت، بلیک ملاحظه کرد که دفتر مدیر پر از کتاب بود. وقتی بلیک پرسید که چرا رهبران باید همچنان به دنبال کسب دانش باشند، اسمیت توضیح داد که بخش اصلی رهبری یادگیری است، «ظرفیت یادگیری من مشخص کننده‌ی ظرفیت رهبری من است. اگر یادگیری را متوقف کنم، در اصل رهبری را متوقف کرده‌ام.»
 
وقتی که داینستار شغلی به بلیک پیشنهاد داد، او به سرعت آن را قبول کرد و برای دادن خبر خوش فوراً با دبی تماس گرفت. بلیک از دبی پرسید که حالا چگونه می‌تواند به عنوان یک رهبر شروع به رشد کند، دبی بلندپروازی و جاه‌طلبی بلیک را تحسین کرد و توضیح داد که رهبرانی که رشد کنند می‌توانند با چالش‌های جدید وفق پیدا کنند، اما رهبرانی که نمی‌توانند رشد کنند متوقف می‌شوند، چون سعی می‌کنند از روش‌های قدیمی و کهنه برای مقابله با مشکلات جدید استفاده کنند و همین باعث می‌شود که کنار زده بشوند. سپس دبی در مورد چهار پند برای رشد کردن با بلیک صحبت کرد:
 
1. شناخت و دانش کسب کنید
برای رشد کردن، رهبران بزرگ در وهله‌ی اول نیاز دارند در مورد خودشان شناخت کسب کنند. باید درک گسترده و عمیقی نسبت به حوزه‌های فعالیت خود، همکاران و خود رهبری داشته باشند. دبی به بلیک گفت که خودش مدام کتاب‌های رهبری می‌خواند. بسیاری از رهبران اعتقاد دارند که آن قدر سرشان شلوغ است که وقت کافی برای خواندن و کسب دانش ندارند، و یا اینکه با این کار سردرگم می‌شوند. این‌ها اشتباهات عظیمی هستند. رهبران باید رشد کردن را در اولویت‌های بالای خود قرار دهند و به طور پیوسته بر روی افزایش دانش خود متمرکز شوند. وقتی بلیک از دبی پرسید که رهبران چه مقدار وقت به کسب دانش اختصاص دهند، دبی به او گفت که کسب دانش یک فرایند ابدی است.
 
2. با دیگران در ارتباط باشید
رهبران باید به مردم، با یاد دادن کمک کنند. بلیک به این حرف دبی خندید و گفت: «یاد دادن چی؟ من هنوز زیادی جوانم.» دبی توضیح داد که بلیک می‌تواند با داشتن روابط متقابل با اعضای گروه خود و با پرسیدن سؤالات درست به آن‌ها چیز یاد دهد. هر فعالیت می‌تواند باعث شود مردم سخت‌تر فکر کنند و این نشان آموزگاران بزرگ است: آن‌ها سؤالات تفکر برانگیز می‌پرسند و فعالیت‌ها و اطلاعات ارزشمندی را با آن‌ها به اشتراک می‌گذارند.
در حین یاددادن می‌توان دانش کسب کرد. بهترین راه برای یادگرفتن هر چیز شامل یادداشت برداشتن، بررسی دقیق یادداشت‌ها، تبدیل آن‌ها به درس‌ها و سهیم شدن این آموخته‌ها با دیگران است. این یادگیری می‌تواند به صورت رسمی باشد، مانند یک کلاس درس، و یا غیررسمی، مانند لحظات آموزنده در یک گفتگو در خانه یا محل کار.
 
3. دنیای خود را گسترش دهید
رهبران باید به طور پیوسته افق‌های دید خودشان را گسترش دهند، چه در حرفه، با تجربیات رهبری و چه شخصی، از طریق تجربیات زندگی. دبی به بلیک گفت: همیشه در کار یا خارج از آن، چشم انتظار تجربیاتی باش که در گذر زمان از تو رهبر بهتری می‌سازد. در حین صحبت با هم در این زمینه، کارهای مشخصی را مشخص کردند که بلیک با انجام آن‌ها می‌توانست دنیای خود در محل کار یا خارج از آن را گسترش دهد.
 
• در محل کار: فعالیت‌های شخص دیگری را در شغلش مورد توجه قرار دهید، در بخش ارتباط با مشتری‌ها رفت‌وآمد داشته باشید، تماس‌های مشتری‌ها را بررسی کنید، با رهبران و مدیران ارشد وقت زیادی بگذرانید، از بهترین افراد سازمان بخواهید که تجربیات مفیدشان را با شما در میان بگذارند، مربی‌ای در خارج از سازمان داشته باشید، آرشیوهای شرکت را بازبینی کنید و نقش یک رهبر را بازی کنید.
 
• خارج از محل کار: به کشورهای دیگر سفر کنید، تفریحات جدیدی پیدا کنید و برای آن‌ها وقت بگذارید، زبانی یاد بگیرید، در پی ماجراجویی باشید، کارهایی مانند پرش با چتر، غواصی، کوهنوردی؛ با افرادی که شما را دوست دارند وقت بگذرانید، در مورد موضوعاتی که ارتباطی به حوزه‌ی کاری شما ندارند مطالبی بخوانید.
 
 
4. حکیم باشید
حکمت می‌تواند از دانش بیاید، اما دانش زیاد به خودی خود برابر با حکمت نیست. دبی توضیح داد «حکمت، توانایی به کار بردن دانش، مهارت‌ها،تجارب زندگی در زمان مناسب و به روش مناسب است.» حکمت چیزی نیست که به دست بیاورید، چیزی است که باید به دنبالش بگردید. به دنبال حکمت بودن چهار جنبه دارد:
 
1. ارزیابی از خود: قبل از اینکه در مورد دنیا، حکمت کسب کنید، باید ابتدا در مورد خودتان دانش و حکمت کسب کنید. از خودتان بپرسید: در چه چیزی برتری دارم؟ چه چیزی برایم از همه سخت‌تر است؟ چگونه به سازمان، با دنیای اطراف ارزشی می‌افزایم؟
 
2. بازخوردهای صادقانه: از همکاران خود سه سؤال مهم بپرسید: باید چه کاری را شروع کنم؟ باید چه کاری را ادامه دهم؟ باید به چه کاری خاتمه دهم؟ چون بلیک تازه ‌وارد شرکت شده بود، دبی فکر کرد بهتر خواهد بود که بلیک از دیگران بپرسد، مهم‌ترین راهنمایی‌ها در مورد کارش کدام‌ها هستند. هرگز برای پرسیدن سؤالات درست زود نیست. سؤال کردن از دیگران نشان داد که بلیک مایل است که از همکاران خود بیاموزد، این یکی از مهارت‌های کلیدی رهبری است.
 
3. از دیگران مشورت بگیرید: به دنبال توصیه‌های دیگران بودن مربوط به آینده است، درحالی‌که پرسیدن نظر آن‌ها و گرفتن بازخورد مربوط به گذشته است. دبی سؤالات زیر را به بلیک داد تا در مواقعی که به دنبال توصیه‌ی دیگران است بپرسد: چه تصمیماتی در زندگی بزرگ‌ترین تأثیر را در موفقیتتان داشته است؟ چه چیزی را اکنون می‌دانید که آرزو می‌کنید، ای کاش 20 سال پیش می‌دانستم؟ چه کتاب‌هایی بزرگ‌ترین تأثیر را بر زندگی شما داشته است؟ اگر مربی شخصی من بودید، چه توصیه‌ای به من می‌کردید.
 
4. زمان: حکمت، چیزی نیست که یک شبه به دست بیاید. اغلب اوقات سال‌ها طول می‌کشد. دانشی که از طریق تجربه به دست می‌آورید حکمت را تغذیه می‌کند.
 
 
یک رهبر الهام‌بخش 
در شغل جدید خود به عنوان عضو یک گروه هماهنگ‌کننده در داینستار، بلیک به طور پیوسته درس‌های رهبری دبی را بکار گرفت. او به سختی تلاش کرد که تا جای ممکن دانش کسب کند. با هم‌گروهی‌ها خود و دیگر کارمندان ارتباط نزدیکی برقرار کرد. وقت و انرژی خود را بر روی گسترش افق‌های دیدش در زندگی و کار سرمایه‌گذاری کرد و با تواضع کامل تمام تلاشی که می‌توانست انجام دهد، را در راه به دست آوردن حکمت به کار گرفت.
 
بلیک به ارتباط منظم خود با دبی ادامه داد. دبی پیشرفت او در کار و همچنین در رهبری در داینستار را زیر نظر می‌گرفت و او را با دیدگاه‌های پرارزش مدیریتی که بیشتر آن‌ها را از پدر بلیک آموخته بود، مجهز کرد. بلیک به سرعت به یک آدم موفق در شرکت تبدیل شد. تحت تأثیر غیرت، تعهد و فروتنی و هوش بالایش، مدیریت داینستار به بلیک پیشنهاد داد که عضو گروه ویژه برای ارتقا رهبری در شرکت شود. با در نظر گرفتن تمام چیزهایی که بلیک از دبی در مورد مدیریت یاد گرفته بود، این تمرین خوبی برای او بود. بلیک اکنون در راه رسیدن به رهبری بود.

 

  مدیر سبز

  هاوژین قربانی

  آموزش‌های کاربردی کسب و کار | ویژه کارآفرینان و مدیران | آموزش‌های مهارتی و فنی مشاغل | مهارت‌های ضروری مدیران | فنون موفقیت تحصیلی و اجتماعی

   | رهبران | بزرگ | چگونه | رشد | می‌کنند؟ |