حتما تا به حال با افرادي روبه رو شده ايد که از هوش کافي برخوردار بوده اما در زندگي اجتماعي و شغلي خود موفق نيستند.

مي‌دانيم که معياري براي سنجش مغز ما به نام IQ (هوش بهر) وجود دارد که سال ها فکر مي‌کرديم که فرمانرواي بدن است و رفتار ما براساس تشخيصي که او مي‌دهد کنترل مي‌شود، هرکجا رفتار خردمندانه اي از کسي سرمي زند يا برعکس، سريع به آن نسبت مي‌داديم.

اولين بار در سال ۱۹۹۰ روانشناسي به نام سالوي، اصطلاح هوش هيجاني(EQ ) را براي بيان کيفيت و درک احساسات افراد، همدردي با احساسات ديگران و توانايي اداره مطلوب خلق و خو به کار برد. درحقيقت اين هوش مشتمل بر شناخت احساسات خويش و ديگران و استفاده از آن براي اتخاذ تصميمات مناسب در زندگي است. به عبارتي عاملي است که به هنگام شکست، در شخص ايجاد انگيزه مي‌کند و به واسطه داشتن مهارت هاي اجتماعي بالا منجر به برقراري رابطه خوب با مردم مي‌شود.

روانشناسي به نام گلمن مي‌گويد: هوش شناختي در بهترين شرايط تنها ۲۰ درصد از موفقيت ها را باعث مي‌شود و ۸۰درصد از موفقيت ها به عوامل ديگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسياري از موقعيت ها در گرو مهارت هايي است که هوش هيجاني را تشکيل مي‌دهند.

هوش هيجاني و رضايت از زندگي

ما اگر بتوانيم بين دوقوه عواطف و منطق تعادل برقرار کنيم به حداکثر رضايت از زندگي خواهيم رسيد.بسياري از پژوهش‌ها نشان مي‌دهد آن دسته از افرادي که از هوش هيجاني(EQ) پاييني برخوردارند دچار ناخشنودي عمومي مي‌شوند به اين معنا که بيشتر از ساير افراد جامعه دچار احساس يأس، تنهايي و افسردگي مي‌شوند.اين افراد غالبا آدم هايي وابسته هستند و خيلي زود شکست مي‌خورند.ميگناir.افرادي که از هوش هيجاني بالايي برخوردارند افرادي با انگيزه، مهربان و صميمي بوده و مرکز توجه در يک جمع هستند. هوش هيجاني به فرد کمک مي‌کند تا ارتباطات فردي موفق تري داشته باشد، بداند در کجا چگونه صحبت کند، چگونه احساساتش را مديريت کند.بايد دانست که هوش شناختي( IQ) قابل افزودن نيست، اما خانواده‌ها مي‌توانند با يکسري آموزش ها هوش هيجاني را در کودکان خود افزايش دهند، به عنوان مثال اکثر خانواده ها به کودکان خود مي‌گويند تو هيچ وقت نبايد عصباني شوي، در صورتي که بايد به کودکان آموخت چگونه خشم خود را کنترل کنند چرا که کنترل نکردن خشم در فرد باعث مي‌شود او در آينده شغل خود و يا بسياري از موقعيت‌هاي اجتماعي خود را از دست بدهد.

ارتباط هوش هيجاني و موفقيت

هوش هيجاني عدم موفقيت افراد با ضريب هوش بالا و همچنين موفقيت غيرمنتظره افراد داراي هوش متوسط را تعيين مي‌کند. يعني افرادي با داشتن هوش عمومي متوسط و هوش هيجاني بالا خيلي موفق تر از کساني هستند که هوش عمومي بالا و هوش هيجاني پايين دارند. پس هوش هيجاني پيش بيني کننده موفقيت افراد در زندگي و نحوه برخورد مناسب با استرس ها است.درباره ارتباط ميزان موفقيت افراد و هوش هيجاني بايد گفت افرادي که هوش هيجاني بالايي دارند، از شادابي، نشاط، سرزندگي و استقلال بيشتري در کار برخوردارند و عملکرد بهتري دارند. همچنين اين افراد نسبت به زندگي خوش بين تر بوده و در برابر استرس مقاوم تر و از پيشرفت و موفقيت بيشتري در زندگي برخوردارند.

بررسي هاي انجام شده در مورد اعتماد به نفس، همدلي، خودابرازي، خوشبيني و تحمل فشارهاي رواني که همگي از مؤلفه هاي هوش هيجاني هستند، نشان مي‌دهد که ارتقاي اين مهارت ها در افراد با ارتقاي مهارت هاي اجتماعي و سلامت و بهداشت روان آنها همبستگي معناداري دارد.

وقتي هوش بهر در زندگي به کمک نمي‌آيد

با وجود آنکه هوش بهر بالا تضمين کننده رفاه، شخصيت اجتماعي يا شادکامي در زندگي نيست، با اين حال مدارس و فرهنگ ما صرفا بر توانايي هاي تحصيلي تاکيد مي‌کنند و هوش هيجاني، يعني مجموعه اي از توانايي ها و صفاتي که بي اندازه در سرنوشت افراد اهميت دارند را ناديده مي‌گيرند.

نتيجه اين وضع خيل عظيم فارغ التحصيلان دانشگاهي است که در سطوح بالاي دانشگاهي داراي مدرک اند ولي در پيش پا افتاده‌ترين روابط عاطفي و اجتماعي خود به شدت داراي مشکل اند.زندگي هيجاني حيطه اي است که مانند رياضيات يا ادبيات مي‌تواند در آن مهارتي کم يا زياد داشت و مجموعه توانايي هاي خاص خود را مي‌طلبد. برخلاف هوش بهر که سابقه حدود 100سال تحقيق بر صدها هزار نفر را به همراه دارد، هوش هيجاني مفهوم جديدي است، در حالي که عده اي معتقدند که هوش بهر را نمي‌توان از طريق تجربه يا آموزش چندان تغيير داد، ولي هوش هيجاني و قابليت هاي عاطفي مهم را مي‌توان به کودکان آموخت و سطح آن را در بزرگسالان ارتقا داد.

  کارستان

  سمیه خدایی

  فنون موفقیت شغلی و اجتماعی برای همه | پزشکی، بهداشت و سلامت | خانواده، فرزندان، روابط همسران | ویژه دختران و پسران جوان | اطلاعات عمومی و جالب و خواندنی