یک روز تعطیل برای هواخوری از خانه خارج شدم و به یکی از تفریح گاه های معروف شهر رفتم، ازدحام جمعیت غوغا می‌کرد و کندی حرکت در مسیر راه پیمایی من را یاد شلوغی های خیابان و ترافیک وحشتناک پایتخت می انداخت. اما نسیم خنکی که در نیمه های تابستان صورت همگان را نوازش می داد و صدای موزون و هماهنگ برگ درختان که همراه با نسیم شبانگاهی قطعه ای هنری از جلوه طبیعت زیبا را می نواختند، هر آدم طبیعت گرایی را از عالم شهر بیرون می برد و به یاد باغ های مصفا و خوش آب و رنگ اطراف شهر می انداخت. ناخودآگاه نگاهم به آب روان رودخانه پایین دست که از کنارمان می گذشت خیره شد و احساس کردم که صدای آب رودخانه و صدای حرکت درختان در ذهنم ترانه می سازند. ترانه ای که وجودم را پرواز می داد. اما من به پرواز نرسیدم! زیرا احساس کردم ضربه ای به سرم وارد شد. ابتداپنداشتم که از ذوق حرکت درختان بود اما وقتی صدای آهنگ طبیعت در ذهنم کاسته شد متوجه درگیری دو خانواده در کنار خود شدم که از قضا یکی از حرکات رزمیشان هم نثار من شده بود.

وقتی به خودم آمدم درگیری شدید دوخانواده را دیدم که وساطت سایرین و انتظامات محل هم دردی را از آن  دوا نمی کرد. بالاخره بعد از مدتی کش مکش و انجام حرکات آکروباتیک طرفین که کاملا هم ناشیانه بود! هر دو جناح از نفس افتادند و ترجیح دادند که در ادامه کار  با تقدیم کلمات غیر ادبی به یکدیگر از هم فاصله بگیرند و شمع ماجرا را زیر سیبیلی خاموش کنند.

چون به دنبال مطلبی برای نوشتن بودم سعی کردم به تعقیب یکی از آن دو خانواده بپردازم تا با زیرنظر داشتن رفتار و حرکات بعد از جنگ خانوادگیشان، تحقیق و بررسی در این زمینه داشته باشم.

لحظات جالبی بود، به نظر می آمد خانواده ای که من مخفیانه به تعقیب آن ها پرداختم از سطح بالای اجتماعی برخوردار بودند زیرا مرتب و شیک پوش بودند و با لحن زیبایی سخن می گفتند، رفتارشان کنترل شده بود و اصراری به ادامه ماجرا نداشتند.

آن خانواده که از پدر و مادر و دو پسر و یک دختر جوان تشکیل شده بود بعد از اتمام درگیری در گوشه ای از تفریحگاه سرگرم سرزنش و انتقاد یکدیگر شدند. دختر خانواده به برادرانش می گفت:" این همه راه تا این جا اومدیم تا تفریح کنیم و لذت ببریم اما غرور شما دونفر همه چیز رو خراب کرد و اعصاب همه رو به تشنج کشید" مادر خانواده هم با عصبانیت می گفت: " دعوا برای انسان نیست چون جز استرس و مشکل زایی چیز دیگری نداره،وقتی آدم می تونه با صحبت کردن در آرامش و امنیت مشکلش رو حل کند چرا باید با درگیری و زد و خورد این کار رو انجام بده؟! هیچ کس توی دعوا پیروز نمی شه، شما می خواستید از طبیعت لذت ببرید ولی سر یک موضوع الکی فشار و اعصاب خودتون  و خانواده رو له کردید. پیروز شدن شما توی دعوا به این استرس و اضطرابی که الان داره به ما وارد می شه نمی ارزه"

بله این خلاصه یک دعوای خیابانی همراه با خانواده بود.

در گذشته آدم ها تصور می کردند زمانی که با طرف مقابلشان به توافق نمی رسند بهترین راه این است که فورا یک چک یا لگد تقدیم یکدیگر کنند و با زبان تنبیه با هم رفتار نمایند که در این مواقع مسلما طرف قدرتمندتر، پیروز میدان بود یا کار به کلانتری و شکایت و دادگاه و التماس و از این جور حرف ها می کشید که نه عاقبت خوشی داشت نه جلوه زیبایی. اما آن زمان مشغولیات زندگی کم تر بود و فرصت مردم برای پرداختن به کارهای حاشیه ای بیشتر، همین بود که در برخی از سطوح اجتماعی آن زمان دعوا و درگیری و پیروزی در آن یک نوع تفریح و سرگرمی به حساب می آمد و طرفداران زیادی داشت.

حال، در دنیای امروز بعد از گذشت دهه های مختلف علمی و فرهنگی و مدرنیزه شدن زندگی آدم ها و ارتقای چشمگیر سطح فرهنگی ، اجتماعی و علمی مردم، دیگر نه تنها دعوا، درگیری و جرو بحث با دیگران یک نوع تفریح و سرگرمی به حساب نمی آید بلکه نوعی خطای اجتماعی و ضعف فرهنگی است که علاوه بر مشکلات و معضلاتی که ایجاد می کند، موجب تخریب شخصیت فردی و اجتماعی نزاع کننده و اطرافیان او می شود.  

در زندگی افراد با شخصیت و فهمیده جرو بحث و درگیری هیچ جایگاهی ندارد، عصبانیت لحظه ای و بد و بیراه گفتن و انجام حرکات فیزیکی، در ذهن این افراد، اعمال و رفتاری زشت و ناپسند است که می تواند شخصیت فرد را نابود کند و اعتبار او را ضعیف جلوه نماید.

آن ها اغلب از پیش بردن بحث به دعوا و درگیری به شدت جلوگیری می کنند و هیچ گاه گونه ای یا حالتی صحبت و رفتار نمی کنند که موجب تحریک دیگران و شروع جرو بحث شوند. این افراد به آرامی و در کمال متانت سخن می گویند و از تو هین و تحقیر دیگران خودداری می کنند.

مزایای این گونه رفتار در این است که از مشکلات و عواقب درگیری و جروبحث در امانند،رابطه متعادل خود را با دیگران حفظ می کنند، اعتبار و شخصیت فرد و اطرافیان او نزد دیگران حفظ می شود، استرس و فشار اجتماعی این موضوعات به آن ها برخورد نمی کند، آرامش و متانت رفتاریشان آسیب نمی بیند، وقت آن ها برای حضور در بیمارستان و دادگاه و پاسگاه تلف نمی شود و شخصیت اجتماعیشان در این مکان ها تحقیر نمی‌شود. در این صورت با یک گذشت لحظه ای، خود را از ورود به یک دردسر بزرگ نجات می دهیم و با فراموش کردن موضوع بدون هیچ مشکلی به ادامه کار خود می پردازیم.

زیباتر از همه آن است که به خودمان ثابت می کنیم فردی صبور و منطقی هستیم و اوضاع را در هر شرایطی به بهترین روش کنترل می کنیم تا به اهداف مثبت خود برسیم. ما یاید در ذهن خود حک کنیم که مشکلاتی که با خشونت به سختی حل می شوند با مهربانی محو خواهند شد.

  مردمان

  هاوژین قربانی

  اخبار اجتماعی و حوادث | خانواده، فرزندان، روابط همسران | اطلاعات عمومی و جالب و خواندنی | مهارت‌های ضروری مدیران | داستان‌های کوتاه و خواندنی

  دعوا | و | جرو | بحث | شخصیت | فرد | را | تخریب | می | کند